مهارتهای زندگی
هیچ فکر کرده اید چرا بعضی از افراد در زندگی موفق تر از دیگران به نظر می رسند؟
نه اینکه اینها مشکلی نداشته باشند بلکه می دانند چطور با مشکلات شان برخورد کنند. این افراد مهارتهایی دارند که شاید بقیه نداشته باشند. بعضی از آنها ذاتا یا به دلیل نوع تربیت خانوادگی، این ویژگی را دارند و برخی آموزش دیده و روی خود کار کرده اند. استعدادها و نقاط قوت خود را به خوبی شناخته اند و آنها را پرورش دادهاند. می توانند با دیگران روابط خوب و صمیمانه برقرار کنند، احساسات، آرزوها و خواستههای خود را بیان کنند، مسائلی را که در زندگی با آنها مواجه میشوند حل کنند، برای زندگی خود تصمیمات درست بگیرند. می توانند وقتی دچار هیجانهایی مثل ترس، خشم، خجالت یا غم شدند، با آ نها کنار بیایند و هیجان خود را به شکل درست ابراز کنند تا به خود و دیگران صدمه نزنند.
تعریف سازمان بهداشت جهانی از مهارتهای زندگی یا Life Skills عبارت است از: مهارتهای روانی- اجتماعی که به ما کمک می کند با نیازها و چالشهای زندگی روزمره بهتر کنار بیاییم.
مهارتهایی که به ما برای زندگی بهتر کمک می کنند و کسب آنها، زندگی موفق را تشکیل می دهد.
این مهارتهای دهگانه زندگی عبارتند از:
۱. خودآگاهی
۲. تصمیم گیری
۳. حل مسئله
۴. تفکر خلاقانه
۵. تفکر نقادانه
۶. مهارت ارتباطی
۷. مهارت مدیریت رابطه
۸. همدلی
۹. مدیریت احساسات و هیجان
۱۰. مدیریت استرس
همه این مهارتها آموختنی هستند؛ آموختن در سطوح گوناگون به کودکان و بزرگ ترها.
مهارت هفتم : مدیریت رابطه
عزت نفس، رضایت از زندگی و قابلیت هر انسانی برای شکوفایی به میزان قابل توجهی تحت تاثیر روابط خانوادگی، دوستانه، کاری و عاطفی او هستند. روابط سالم می توانند از ما حمایت کنند، نیازهای عاطفی ما را بر طرف میکنند و به زندگی ما عشق و هیجان بدهند.
اما وقتی روابط دچار مشکل باشند، به منبع غم و استرس تبدیل میشوند. به همین دلیل مدیریت رابطه به نفع افرادی است که در آن رابطه قرار دارند.
روابط موفق
پژوهشها نشان میدهند که ویژگیهایی که در ادامه به آن اشاره میشود، میتوانند موجب تقویت و مدیریت روابط خانوادگی، دوستانه و عاطفی شوند.
پذیرش تفاوتها
پذیرش تفاوتها یعنی به جای این که بخواهیم انسانی راتغییر دهیم او را با همه ویژگیهای منحصر به فردش بپذیریم.
درک محدودیتها
درک این موضوع که دیگران نمیتوانند همه نیازهای ما را بر طرف کنند به واقع بینی ما کمک میکند و باعث میشود از دیگران انتظارهای غیر معقول نداشته باشیم.
در حال زندگی کردن
پرهیز از یادآوری شکستهای گذشته و امید برای بهبود وضعیت در آینده باعث می شود تا در حال زندگی کنیم. با یادآوری خاطرات آزار دهنده مربوط به گذشته خودمان را آزار ندهیم.
احترام به انتخاب های فردی
به معنای برقراری یک رابطه بر اساس احترام گذاشتن به حقوق دیگران و انتخابهایشان در زندگی است.
مهارت مذاکره
کشف خواستهها و نیازهای خودمان و دیگری و تلاش برای پیدا کردن راهی که به واسطهی آن هر کسی به اهدافش برسد و مجبور نباشد خودش را فدای دیگری بکند.
سهیم کردن دیگری در احساسات مثبت
سهیم کردن همدیگر در احساسات مثبتی مثل مهربانی و محبت در یک خانواده، رابطهی دوستانه و زندگی مشترک موجب تقویت رابطه میشود.
عدم موفقیت در مدیریت رابطه
گاهی اوقات مشکلات شایعی سد راه موفقیت، تقویت و مدیریت روابط میشوند. مثلاً ممکن است افراد باور داشته باشند که وقتی یک رابطه همراه با مشکلات باشد، ارزش ترمیم ندارد یا این که فکر کنند که فردی که با آن ها در رابطه است، وظیفه دارد که از احساساتشان با خبر باشد. مدیریت یک رابطه سالم نیازمند تلاش، سازگاری و مسئولیتپذیری از جانب آدمهای داخل آن رابطه است. مشاوران اغلب به مراجعه کنندگان پیشنهاد میکنند که، هر چند وقت یک بار، به مدت حداقل ۱۵دقیقه در حالی که دیگری کاملاً گوش میدهد دربارهی مسائلشان صحبت کنند.
آنها اعتقاد دارند که صحبتها به هیچ عنوان نباید قطع شود. افرادی که توانایی صحبت کردن در مورد مشکلات وتعارضات را دارند و در عین حال از مهارت گوش دادن برخوردار هستند، روابط موفقتری دارند و بهتر میتوانند مدیریت رابطه را به عهده بگیرند.
مذاکره
آیا توانایی مذاکره را دارید؟ آیا میتوانید در مورد چالشهای یک رابطهی عاطفی، دوستانه یا کاری با آن ها مواجه شوید، مذاکره کنید تا به یک راه حل مناسب دست پیدا کنید.اگر چه مهارت مذاکره در محیط های کاری در میان سیاست مداران کاربرد بیشتری دارد، اما در یک رابطهی عاطفی هم میتوان برای مدیریت رابطه از آن بهره برد.
برای یک مذاکره موفق به این موارد توجه کنید:
۱- بدانید هر فردی چه خواستههایی دارد.
آیا شما از آرزو و امیدهای خودتان و دوستان و یا شریک زندگی تان با خبر هستید؟ باید از نوع نگاه خودتان و افراد دوروبرتان با خبر باشید تا بتوانید تشخیص دهید که به کدام سمت باید حرکت کنید.
۲- به دنبال اشتراکات باشید.
وقتی در مورد نقاط مشترک گفت و گو کنید و تلاش کنید که برای دستیابی به نقطه ی مشترک مذاکره داشته باشید، خطرشکست در مذاکره کاهش مییابد. شما میتوانید تا ابد در مورد تناقضات و تعارضات صحبت کنید. اما این کار بی فایده است.
مهم ترین مسائل و تعارضات را در رابطه بشناسید.
اجازه ندهید که گفت و گوی شما تحت تاثیر مسائل بی اهمیت قرار بگیرد و مشکلات جزئی مانع یک مذاکره موفقیت آمیز بشوند. وقتی بدانید موضوع مذاکره چیست، به بیراهه نمی روید. اگر میبینید که گفت و گوی شما پیش نمیرود، برای مدتی مذاکره را متوقف کنید، از هم فاصله بگیرید و با تجزیه و تحلیل و آمادگی بیشتر به مذاکره برگردید.
در آخر میتوان گفت که شما باید برای بررسی رابطهای که در آن هستید از خودتان سوالهایی بپرسید: آیا انتظارات شما از رابطه عادلانه است؟
یک رابطه سالم عشق و حمایت را وارد زندگی شما میکند. اما آیا شما به دنبال این هستید که فقط خودتان به اینها دست پیدا کنید؟ در یک رابطه سالم هر دو نفر باید احساس رضایت داشته باشند. آیا شما حاضرید رابطهای را بپذیرید که غم و اندوه بی پایانی را به زندگی شما تزریق میکند؟ در این صورت شاید شما به چیزی کمتر و بی کیفیت تر ازآنچه لایقش هستید، رضایت دارید. رابطهی سالم رابطهای است که در آن به نیازهای هر دو نفر درگیر در رابطه توجه میشود و افراد با استفاده از مهارتهای ارتباطی میتوانند برای مشکلاتشان راه حل پیدا کنند. مدیریت رابطه منجر به ایجاد فضایی میشود که این امکان را در اختیار افراد قرار میدهد که با مشارکت و همیاری، نیازهایشان را بر طرف کنند، به خواستههایشان دست پیدا کنند و برای بر طرف کردن نیازهای همدیگر تلاش کنند. در چنین رابطهای افراد از مهارتهای حل مسأله برخوردارند و میتوانند مشکلات را قبل از تبدیل شدن به یک معضل بزرگ حل کنند.
چطور به فرزندان یاد دهیم که با یکدیگر رابطه خوبی داشته باشند؟
این آرزوی همه پدرها و مادرهاست که فرزندانشان هم دیگر را دوست داشته باشند، از یکدیگر حمایت کنند و به هم احترام بگذارند. برای این کار باید از همان کودکی دست به کار شویم. ما به عنوان والدین مسئول و آگاه باید با رفتارهای حساب شده مان، آن ها را روز به روز به هم نزدیک تر کنیم.
پنج راهکار زیر به کاهش درگیری بین فرزندان و بهبود رابطهی آن ها کمک خواهد کرد.
۱- با بچه ها منصفانه رفتار کنید.
کودک از سنین بسیار پایین، روابط والدین با خود را با روابط والدین با دیگر خواهرها و برادرهایش مقایسه میکند.آنچه در این جا اهمیت دارد، این نیست که با همهی فرزندانمان رفتار دقیقا یکسانی داشته باشیم، بلکه مسئله مهم این است که بچههایمان باور داشته باشند رفتار متفاوت ما منصفانه است. این انصاف باعث میشود تا روابط خواهر و برادرها محکم تر شود.
۲- تعلیم احساسی واقعا” مهم است.
هدف در این جا این است که به کودکتان یاد بدهید در مواقع درگیری از شدت واکنشهای منفیشان بکاهند. به این ترتیب هنگامی که خواهر یا برادرشان، آن ها را تحریک میکنند( از راههایی که فقط خواهرها و برادرها بلدند) عکس العمل منفی آنها آن قدرها هم شدید نخواهد بود.
۳- به آنها فرصتهای مناسبی برای بازی کردن بدهید.
خواهرها و برادرها در هنگام بازی تجربههای مثبت و منفی بسیاری کسب میکنند بنابراین وظیفه والدین این است که شرایط و محیطی را فراهم کنند تا خواهران و برادران بتوانند از این فرصتها به نحو شایستهای استفاده کنند. به این ترتیب روابط آنها هم با یکدیگر بهبود پیدا میکند و در این میان بازیهای جدیدی نیز کشف میکنند. اکثر بچهها هنگام بازی دعوا میکنند مسئله مهم این است که مطمئن شویم تعداد تجربههای مثبت آن ها بیشتر از تجربیات منفیشان است.
۴- در زمان آرامش، رفتار درست هنگام درگیری ها را به کودک یاد بدهید.
طبیعتا” خواهرها و برادرها با هم درگیریهایی پیدا خواهند کرد که لازم است آنها را مدیریت کنند. تحقیقات نشان میدهد هنگامی که کودکان تکنیکهای خاص مدیریت درگیری را بیاموزند، کیفیت رابطهی خواهر و برادریاشان قطعا” بهبود مییابد. اولین هدف این است که به فرزندان مان کمک کنیم بطور ناگهانی و بدون فکر واکنش نشان ندهند و به جای آن اولین قدم مهم در حل درگیری را بردارند، یعنی نفس عمیقی بکشند. در قدم بعدی باید یاد بگیرند که چگونه در موقعیتهای بسیار احساسی واکنش نشان دهند تا بتوانند با آرامش خواهر یا برادرشان را از نیازهای فردی و دیدگاهشان مطلع سازند.
۵- قبل از دخالت در درگیری بین فرزندانتان، خوب فکر کنید، به خصوص در مورد نوجوانان
استفاده از جملهی:« بس کنید » برای پایان دادن به درگیری بین کودکان، چیزی به آن ها یاد نخواهد داد. تا زمانی که کودکان مهارت لازم برای حل مشکل را فرا نگرفته باشند اشکالی ندارد برای آنها نقش معلم را ایفا کنیم اما اگر قرار شد در روابط بچهها دخالت کنیم، بهتر است متوجه باشیم نباید رفتار ما طوری به نظر برسد که انگار داریم از یکی از آنها طرفداری میکنیم. این دخالتها برای بچههای سنین پیش دبستان مفید است. اما هنگامی که بچهها به سن بلوغ میرسند، بهتر است اجازه بدهیم خودشان اختلافهایشان را حل و فصل کنند.
و در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که ما به عنوان انسانهای اجتماعی موظف هستیم که در پی کسب اطلاعات جدید از خودمان و دنیای پیرامونمان باشیم تا بتوانیم هم درک درستی از روابط انسانهای اطرافمان داشته باشیم و هم درک درستی از روابط خودمان با دیگران، و این اطلاعات را به صورت درست و اصولی در اختیار فرزندانمان نیز قرار دهیم تا شاهد رشد و شکوفایی هر چه بیشتر جامعه خود باشیم.